اشتورش، گ. (2001). آلمانی به عنوان زبان خارجی. یک کتاب آموزشی. پایههای نظری و شکلدهی عملی کلاس. چاپ دوم. مونیخ: فینک.
اشلاک، ت. (2003). آموزش قیاسی یا استقرایی دستور زبان. تحقیقات روششناختی با محوریت گروه آموزشی و با استناد به یک مثال مشخص. در اکرت، کارهای عملی در پژوهشهای آموزش زبان. (95-81). بوخوم: انتشارات آ ک اس.
اگنشویلر، د. (2014). کتاب راهنمای تنوع روشها. یک مجموعهی گردآوری شده. دورناخ: آکادمی آموزشهای آنتروپوزوفی.
آلبرت، ر. (2018). آموزش دستور زبان. ماربورگ: دانشگاه فیلیپس.
باکاریچ، س. (2013). راههای تمرین دستور زبان. پایاننامه ارشد. موسسهی زبان و ادبیات آلمانی. دانشکدهی فلسفه. دانشگاه زاگرب.
بیمل، پ. و رامپیلون، او. (2004). استقلال دانشآموز و استراتژیهای یادگیری. چاپ پنجم. برلین: لانگنشایت.
پروان، حسن و سرکار حسن خان، حسین (1390). بررسی تباین کلی اصطلاحات دستوری در زبان فارسی و آلمانی در آموزش زبان آلمانی. پژوهشهای زبانشناختی در زبانهای خارجی، 1(1)، 20-5.
پکینن، ک. (2011). محوریت متعلم درآموزش زبان آلمانی به عنوان زبان خارجی. کلاسی آزمایشی با موضوع افعال لازم و متعدی. پایاننامه ارشد. گروه زبان و فرهنگ آلمانی. بخش علوم زبان، ترجمه و ادبیات. دانشگاه تامپره.
سایرانن، ا. (2014). یادگیری خود مختار در تدریس دستور زبان در آموزش زبان آلمانی. پایاننامه ارشد. گروه زبان و فرهنگ آلمانی. دانشکدهی فلسفه. دانشگاه فنلاند شرقی.
شافر، ک. (1989). مقایسهی رویکردهای استقرایی و قیاسی در زبانهای خارجی. مجله زبان مدرن، 73 (4)، 403-395.
کروم، ه. (2010). آلمانی به عنوان زبان دوم و زبان خارجی. یک کتاب راهنمای بین المللی. گوتینگن: هوبرت.
گودیونز، ه. (1993). کتاب راهنمای آموزش گروهی. چاپ دوم. واینهایم. بازل. برلین: انتشارات بلتس.
میتزل، گ. (1986). روانشناسی در آموزش و پرورش. مقدمهای بر روانشناسی تربیتی برای مدرسین و روانشناسان. گوتینگن: هوگرفه.
وینکلر، م. (2011). کار کردن و درس دادن با گروههای بزرگ در آموزش آلمانی به عنوان زبان خارجی. برلین: انستیتو گوته.
هاید، گ. (1990). آموزش زبان آلمانی. علوم پایه برای کلاس آموزش آلمانی به عنوان زبان خارجی. فرانکفورت: دیستروگ.
References
Albert, R. (2018). Teaching Grammar. Marburg: Philipps University.
Bakarić, S. (2013). Ways of practicing Grammar. Master Thesis. Institute for Germanistics. Faculty of Philosophy. University of Zagreb..
Bimmel, P. & Rampillon, U. (2004). Learner autonomy and Learner strategy. 5. edition. Berlin: Langenscheidt.
Eggenschwiler, D. (2014). Handbook of variety of methods. A Collection. Dornach: Academy of anthroposophical Didactics.
Gudjons, H. (1993). Handbook of team teaching. 2. Auflage. Weinheim. Basel. Berlin: Beltz.
Heyd, G. (1990). Teaching German. Basic knowledge of teaching German as a foreign Language. Frankfurt/M.: Diesterweg.
Krumm, H. (2010).German as a foreign Language and second Language. An international Handbook. Göttingen: Hubert.
Mietzel, G. (1986).Psychology in Teaching and Education. Introduction to educational Psychology for Educators and Psychologists. Göttingen: Hogrefe.
Parvan, H. & Sarkar Hassan Khan, H. (2011). A Comparative Study of Grammatical Terminology in Persian and German. Journal of foreign Language Research. 1, pp 5-20.
Pekkinen, K. (2011). Learner-centered Methods in Teaching German as a foreign Language. Experimental Course on the subject of verbal Transitivity. Master Thesis. German Language and Culture. Faculty of Linguistics, Translation and Literary Studies. University of Tampere.
Sairanen, E. (2014). Autonomous Learning in Teaching German Grammar as a foreign Language. Master Thesis. German Language and Culture. Faculty of Philosophy. University of East Finland.
Schaffer, C. (1989). A comparison of inductive and deductive approaches to teaching foreign languages. The Modern language Journal, 73, pp 395-403.
Schlak, T. (2003). Teach Grammar inductively or deductively . Target-group-oriented Methodology research based on a concrete example. In J. Eckerth, Empirical Studies of Language teaching Research . (pp. 81-95). Bochum: AKS.
Storch, G. (2001). German as a freign Language: Didactics. Theoretical Basics and practical Lesson Design . 2. Edition. Munich: Fink.
Winkler, M. (2011). Practicing and Teaching with large Groups in Teaching German as a foreign Language. Berlin: Goethe Institute.